کــــافــــه حـســـــــابداران

بســــم الـلــــه الـرحــمن الـرحیــــــــــــــــــــمـــ.......... . . .

کــــافــــه حـســـــــابداران

بســــم الـلــــه الـرحــمن الـرحیــــــــــــــــــــمـــ.......... . . .

دو فرشته

   دو فرشته مسافر، برای گذراندن شب، در خانه یک خانواده ثروتمند فرود آمدند.
این خانواده رفتار نا مناسبی داشتند و دو فرشته را به مهمانخانه مجللشان راه ندادند. بلکه زیر زمین سرد خانه را در اختیار آنها گذاشتند.فرشته پیر در دیوار زیر زمین شکافی دید و آن را تعمیر کرد. وقتی فرشته جوان از او پرسید چرا چنین کار را کرده، پاسخ داد(( همه امور بدان گونه که می نمایند، نیستند!)) 

ادامه مطلب ...

قلب زنان جهان رامی چرخاند....

از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود.
شش روز می گذشت ….

ادامه مطلب ...

یادم باشد

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد

نگاهی نکنم دل کسی بلرزد

ادامه مطلب ...

مهربانترینم ...دوستت دارم ... ...

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم 

 

 
گفتی: فانی قریب (من که نزدیکم) (بقره/۱۸۶) ::.

ادامه مطلب ...

دسته گل

پیرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بود  

دختری جوان، روبه روی او، چشم از گل ها بر نمی داشت 

وقتی به ایستگاه رسیدند، پیرمرد بلند شد، دسته گل را به دختر داد و گفت 

می دانم از این گل ها خوشت آمده است. به زنم می گویم که دادم شان به تو 

گمانم او هم خوشحال می شود و دختر جوان دسته گل را پذیرفت و پیرمرد را نگاه کرد 

که از پله‏ های اتوبوس پایین می رفت و وارد قبرستان کوچک شهر می شد