کــــافــــه حـســـــــابداران

بســــم الـلــــه الـرحــمن الـرحیــــــــــــــــــــمـــ.......... . . .

کــــافــــه حـســـــــابداران

بســــم الـلــــه الـرحــمن الـرحیــــــــــــــــــــمـــ.......... . . .

مهربانترینم ...دوستت دارم ... ...

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم 

 

 
گفتی: فانی قریب (من که نزدیکم) (بقره/۱۸۶) ::.

ادامه مطلب ...

دسته گل

پیرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بود  

دختری جوان، روبه روی او، چشم از گل ها بر نمی داشت 

وقتی به ایستگاه رسیدند، پیرمرد بلند شد، دسته گل را به دختر داد و گفت 

می دانم از این گل ها خوشت آمده است. به زنم می گویم که دادم شان به تو 

گمانم او هم خوشحال می شود و دختر جوان دسته گل را پذیرفت و پیرمرد را نگاه کرد 

که از پله‏ های اتوبوس پایین می رفت و وارد قبرستان کوچک شهر می شد