ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست؟ / وانکه بیرون کند از جان و دلم دست کجاست؟
وانکه سوگند خورم جز بسر او نخورم / وانکه سوگند من و توبهام اشکست کجاست؟
وانکه جانها بسحر نعره زنانند ازو / وانکه ما را غمش از جای ببردست کجاست؟
جان جانست و گر جای ندارد چه عجب؟! / این که جا میطلبد در تن ما هست کجاست؟
غمزۀ چشم بهانه ست و زان سو هوسیست / وانکه او در پس غمزه ست دلم خست کجاست؟
پردۀ روشن دل بست و خیالات نمود / وانکه در پرده چنین پردۀ دل بست کجاست؟
عقل تا مست نشد چون و چرا پست نشد / وآنکه او مست شد از چون و چرا رست کجاست؟
مرگ پایان کبوتر نیست .
مرگ وارونه ی یک زنجره نیست.
مرگ در ذهن اقاقی جاری است.
مرگ در اب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.
... مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن میگوید.
مرگ با خوشه ی انگور می اید به دهان.
مرگ در حنجره ی سرخ- گلو می خواند.
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است.
مرگ گاهی ریحان می چیند.
مرگ گاهی ودکا می نوشد.
گاه در سایه نشسته است به ما می نگرد.
و همه می دانیم
ریه های لذت پر اکسیژن مرگ است
خواهم که در این غمکده آرام بمیرم
گمنام سفر کردم و گمنام بمیرم
خواهم زخدایم که به دلخواه بمیرم
یعنی که تو را بینم و آنگاه بمیرم
خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی
خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است...
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است...
سلام سایت خوبی بود .ولی همه چی بود به جز حسابداری .
بدرود