ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
اگر دروغ رنگ داشت:
هر روز شاید دهها رنگین کمان در دهان ما نطفه میبست...
و بیرنگی کمیابترین چیزها بود!
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت:
عاشقان سکوت شب را ویران میکردند!
اگر به راستی خواستن توانستن بود:
محال نبود وصال!
و عاشقان که همیشه خواهانند،
همیشه میتوانستند تنها نباشند!
اگر گناه وزن داشت:
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد...
تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی...
و من شاید کمر شکستهترین بودم!
اگر غرور نبود:
چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند...
و ما کلام محبت را در میان نگاههای گهگاهمان جستجو نمیکردیم!
اگر دیوار نبود:
نزدیکتر بودیم...
با اولین خمیازه به خواب میرفتیم...
و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمیکردیم!
اگر خواب حقیقت داشت:
همیشه خواب بودیم...
هیچ رنجی بدون گنج نبود...
ولی گنجها شاید بدون رنج بودند!
اگر همه ثروت داشتند:
دلها سکهها را بیش از خدا نمیپرستیدند...
و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمیدید تا دیگران
از سر جوانمردی بیارزشترین سکههاشان را نثار او کنند...
اما بیگمان صفا و سادگی میمرد!
اگر مرگ نبود:
همه کافر بودند...
و زندگی بیارزش ترین کالا بود...
ترس نبود، زیبایی نبود و خوبی هم شاید!
اگر عشق نبود:
به کدامین بهانه میگریستیم و میخندیدیم؟
کدام لحظهی نایاب را اندیشه میکردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب میآوردیم؟
آری بیگمان پیش از اینها مرده بودیم!
اگر کینه نبود:
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند!
اگر خداوند یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد:
من بیگمان دوباره دیدن تو را آرزو میکردم
و تو نیز هرگز ندیدن مرا!
آن گاه نمیدانم
به راستی خداوند کدام یک را میپذیرفت
جملات قشنگی بود ،
نمیدونم این نوشته ها واقعا برای دکتر بوده یا نه! این روزها خیلی جمله میبینم که به ایشون نسبت داده میشه
ینظر الی ما قال...!