کــــافــــه حـســـــــابداران

بســــم الـلــــه الـرحــمن الـرحیــــــــــــــــــــمـــ.......... . . .

کــــافــــه حـســـــــابداران

بســــم الـلــــه الـرحــمن الـرحیــــــــــــــــــــمـــ.......... . . .

فاطمه ،فاطمه است

از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است.فاطمه یک زن بود ، آنچنان که اسلام می خواهد که زن باشد.تصویر سیمای او را پیامبر ، خود رسم کرده بود و او را در کوره های سختی و فقر و مبارزه و آموزش های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.

 

وی در همه ابعاد گوناگون ((زن بودن)) نمونه شده بود.

مظهر یک دختر در برابر پدرش

مظهر یک همسر در برابر شویش

مظهر یک مادر در برابر فرزندانش

مظهر یک زن مبارز و مسئول در برابر زمانش و سرنوشت جامعه اش

 

وی خود یک امام است.یعنی یک نمونه مثالی ، یک تیپ ایده آل برای زن ، یک اسوه ، یک شاهد برای هر زنی که می خواهد شدن خویش را خود انتخاب کند.او با طفولیت شگفتش ، با مبارزه مدامش در دو جبهه داخلی و خارجی ، در خانه پدرش ، خانه همسرش ، در جامعه اش ، در اندیشه و رفتار و زندگی اش ، چگونه بودن را به زن پاسخ می داد.

نمی دانم از او چه بگویم ؟ چگونه بگویم ؟ خواستم از بوسوئه تقلید کنم ، خطیب نامور فرانسه که روزی در مجلسی با حضور لوئی ، از مریم سخن می گفت.گفت هزار و هفتصد سال است که همه سخنوران عالم درباره مریم ، داد سخن داده اند.هزار و هفتصد سال است که همه فیلسوفان و متفکران ملت ها در شرق و غرب ، ارزش های مریم را بیان کرده اند.هزار و هفتصد سال است که شاعران جهان ، در ستایش مریم همه ذوق و قدرت خلاه شان را بکار گرفته اند.هزار و هفتصد سال است که همه هنرمندان ، چهره نگاران و پیکره سازان بشر ، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندی های اعجازگر کرده اند.اما مجموعه گفته ها و اندیشه ها و کوشش ها و هنرمندی های همه در طول این قرن های بسیار ، به اندازه این کلمه نتوانسته اند عظمت های مریم را بازگویند که :

((مریم مادر عیسی است))

 

و من خواستم با چنین شیوه ای از فاطمه بگویم ، باز درماندم :

خواستم بگویم

فاطمه دختر خدیجه بزرگ است

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم

فاطمه دختر محمد (ص) است

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم

فاطمه همسر علی (ع) است

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم

فاطمه مادر حسنین است

دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم

فاطمه مادر زینب است

باز دیدم که فاطمه نیست.

نه ، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.

 

                                                               فاطمه ، فاطمه است.


قسمتی از کتاب "فاطمه،فاطمه است"نوشته دکتر علی شریعتی

نظرات 9 + ارسال نظر
آرش 1390/02/17 ساعت 17:52

سلام پس چی شد این دوره های آموزشی کی برگزار می شه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دموزین 1390/02/17 ساعت 18:16

حالا که یه قسمت از این کتاب رو آوردین من یه سوال درباره این کتاب بپرسم!
من آخرشم متوجه نشدم اون قسمتی که دکتر شریعتی راجع به تقیه صحبت میکنن٬بالاخره تقیه برای حفظ ایمانه یا حفظ شخص؟!

م 1390/02/17 ساعت 22:23

بی خیال
من که اینقدر از این سوالا دارم

یک ارشادی 1390/02/18 ساعت 20:05

سلام دوره های آموزشی نرم افزار های حسابداری برگزار میشه ؟
اگر میشه لطفاْ زمانشم بگید ممنون

پدر بزرگ 1390/02/18 ساعت 23:11

تقیه در مواقع اضطراری و برای حفظ جان (خود و برادران دینی) ، مال ، آبرو و دین از ضرر است . نمیدونم منظورت از ایمان دقیقا چیه فرزندم ، ولی ربطی به ایمان نداره !

دموزین 1390/02/19 ساعت 13:09

آخه یه قسمت نوشته که یه آقایی بود به اسم ابن سکیت که به بچه های متوکل عباسی درس میداد اما خودش به امام علی و خاندانش گرایش داشت.بعد متوکل فهمیده بودُ یه روز ازش پرسید که بچه هام تو درس چطورن؟ ابن سکیت هم کلی ازشون تعریف کرد.بعد متوکل پرسید که بچه های من پیش تو عزیزترن یا امام حسن و امام حسین؟
اینجای کتاب نوشته :ابن سکیت باید انتخاب میکرد.اینجا دیگر تقیه پلیدی و خیانت است.در تشیع علوی٬تقیه دینی و دین آبایی نبوده است.تقیه تاکتیک بوده است.تقیه برای حفظ ایمان است و نه مثل امروز حفظ مومن و آنجا که پای ایمان در میان است تقیه حرام است ولو بلغ ما بلغ!
تردید نکرد و با همان لحن طبیعی که متوکل سوال کرده بود پاسخ گفت:قنبر-نوکر علی-هم از تو ارجمندتر است و هم از این ۲فرزندت!
من آخرشم نفهیمدم این تقیه واسه حفظ ایمانه یا حفظ مومن!

پدر بزرگ 1390/02/19 ساعت 16:11

حالا اگر میگفت بچه های تو ، ایمانش از دست میرفت !؟ دیگه مسلمون نبود !؟ از گفته های بزرگان اسلام که این برداشت نمیشه!
برای مثال در زمان پیامبر اکرم و هنگامی که اسلام قدرتی نداشت ، کفار یاران او را که اندک بودند دستگیر و شکنجه میکردند. مانند یاسر و سمیه که زیر شکنجه شهید شدند. فرزند آنها عمار با استفاده از تقیه و تبری جستن (بصورت لفظی) از پیامبر ، خود را از آسیب نجات داد که یاران پیامبر او را به ارتداد متهم کردند که پیامبر در جواب آنها فرمودند : " هرگز! وجود عمّار از سر تا پا، پر از ایمان است و ایمان با گوشت و خون او درآمیخته است."
و نیز به عمار فرمودند : "اگر بازهم از تو چنین خواستند، مطابق درخواست آنها سخن بگو."
در اینجا این آیه نازل شد که : " کسی که پس از مؤمن شدن کافر شود، مرتد خواهد بود مگر کسی که مجبور به کفرگویی شود، در حالی که قلب او به ایمان قرص و محکم باشد"

دموزین 1390/02/19 ساعت 22:17

به من چه؟!تو کتاب نوشته بود!
درضمن من معنی ارتداد رو هم نمی فهمم اگه شما میدونید لطفا بگید چه جوریه که از طرفی تو قرآن نوشته که انسان مختاره و خودش باید راهش رو انتخاب کنه اما از طرفی هم بحث ارتداد مطرح میشه؟!

پدر بزرگ 1390/02/21 ساعت 09:21

منظور بنده هم شما نبودی که فرزندم ! منظور نوشته کتاب بود !
فکر میکنم منظورتون این آیه از سوره بقره باشه : " لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی ..."
درسته ! در انتخاب دین یا راه و روش زندگی اجباری نیست . هر کسی آزاده که هر دینی رو که دوست داره و به نظرش حقه انتخاب کنه! اما این مربوط میشه به قبل از انتخاب ! اما بعد از انتخاب قضیه فرق میکنه . حرف اسلام اینه که وقتی میخوای مسلمون بشی خوب فکر کن و با تفکر و استدلال اون رو بپذیر . میگه خوب فکراتو بکن اگر دیدی حقه بیا ! اما وقتی اومدی و بعدش نظرت عوض شد و خواستی برگردی ، چون داری حق رو انکار میکنی پس ستمکاری ! برای مثال :‌ " چگونه خدا راه سعادت را بنماید به گروهی که کافر شدند بعد از ایمان بخدا و گواهی دادن به راستی رسول او و بعد از ادله روشن ، خدا هرگز گروه ستمکاران را (به راه سعادت) رهبری نخواهد کرد".
در این رابطه میتونید به این آیات مراجعه کنید :
بقره 217 ، ممتحنه 11 ، نساء 115 ، مائده 54 ، آل عمران 77 ، 86 تا 91 و ...
این که عرض کردم فرزندم ، به زبان ساده و کلی بود اما مسئله ارتداد دارای جزئیات و قابل بحث هستش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد