کــــافــــه حـســـــــابداران

بســــم الـلــــه الـرحــمن الـرحیــــــــــــــــــــمـــ.......... . . .

کــــافــــه حـســـــــابداران

بســــم الـلــــه الـرحــمن الـرحیــــــــــــــــــــمـــ.......... . . .

حقه روز امتحان...

چهار تا دانشجو شب امتحان بجای درس خواندن به پارتی و خوش گذرونی رفته بودند
و هیچ آمادگی امتحانشون رو نداشتند٬
روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای سوار کردند به این صورت که...

سر و روشون رو کثیف و کردند
و مقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند٬
سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودند و یکراست به پیش استاد رفتند٬
مسئله رو با استاد اینطور مطرح کردند که دیشب به یک مراسم عروسی خارج از شهر رفته بودند
و در راه برگشت از شانس بد یکی از لاستیک های ماشین پنچر میشه
و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشین به یه جایی رسوندنش
و این بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسیدند کلی از اینها اصرار و از استاد انکار
آخر سر قرار میشه سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این 4 نفر از طرف استاد برگزار بشه،
آنها هم بشکن زنان از این موفقیت بزرگ، سه روز تمام به امر شریف خر زنی مشغول میشن
و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند!
استاد عنوان میکنه بدلیل خاص بودن و خارج از نوبت بودن
این امتحان باید هر کدوم از دانشجوها توی یک کلاس بنشینند و امتحان بدن که آنها بدلیل داشتن وقت کافی و آمادگی لازم با کمال میل قبول میکنند.
امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بیست بود؛. 

.
.
.
.
.
.

یک) نام و نام خانوادگی: ۲نمره
دو ) کدام لاستیک پنچر شده بود؟ ۱۸نمره



الف) لاستیک سمت راست جلو
ب) لاستیک سمت چپ جلو
ج) لاستیک سمت راست عقب
د) لاستیک سمت چپ عقب. 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
ستاره 1389/10/27 ساعت 23:54

جالب بود !!! سر استادای ما هم از این کلاه ها نمیره !!! البته تا این حد هم زرنگ نیستند. گاهی پیش میاد....مثلا یادمه یه استادی تعریف میکرد یکی از دانشجو هاش با 6 افتاده بود بعد تمام خانواده اش میان وساطت میکنند واسه نمره و میگن این میخواد بره خارج و لنگ همین نمره است.استاد هم بعد کلی برو و بیا قبول میکنه و ....ترم بعد همون دانشجو رو میبنه و میگه مگه قرار نبود بری خارج هنوز که اینجایی؟؟؟تازه میفهمه سرش چه کلاهی رفته.....

قهرمانی 1389/10/28 ساعت 11:26

مرسی ستاره جون.فکر کنم این خاطره رو استاد اسد اللهی برامون تعریف کرده بود.خیلی هم نمک تعریف میکرد.ظاهرا تا دو ترم بعدش هم دختره ایران مونده بوده.

پدر بزرگ 1389/10/28 ساعت 19:29

مهم نیته !!

سلام بچه ها

خوبین؟؟

دمتون گرم وبلاگ جالب و باحالی دارین ........

دو سه تا از مطالبش رو خوندم ........

اون روز امتحان خیلی قشنگ بود......

مرسی ......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد