کــــافــــه حـســـــــابداران

بســــم الـلــــه الـرحــمن الـرحیــــــــــــــــــــمـــ.......... . . .

کــــافــــه حـســـــــابداران

بســــم الـلــــه الـرحــمن الـرحیــــــــــــــــــــمـــ.......... . . .

گنجشک و خدا





مدت ها بود که گنجشک به خدا هیچ سخنی نمی گفت. فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و ..

خدا هر بار به فرشتگان می گفت: من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی که دردهایش را در خود نگه می دارد. و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درختان خدا نشست فرشتگان چشم به لب هایش دوختند گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود و گفت: با من در میان بگذار آنچه سنگینی سینه ی توست گنجشک گفت: لانه ی کوچکی داشتم آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام طوفانت آن را از من گرفت تنها دارایی ام همان لانه ی محقر بود که آن هم...!
و سنگینی بغض راه را بر کلامش بست... سکوتی در عرش طنین انداز شد .
خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود و تو خواب بودی به باد گفتم: تا لانه ات را واژگون کند آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. گنجشک خیره، در خدایی خدا مانده بود خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه ی محبتم از تو دوری کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد...

نظرات 10 + ارسال نظر
مادر بزرگ(قهرمانی) 1389/09/07 ساعت 10:50

گاهی خداوند درها را می بندد و پنجره ها را قفل می کند،زیباست که فکر کنیم شاید بیرون طوفان است و می خواهد از ما محافظت کند.

سلام به همه دوستان امور فرهنگی
خواستم یه تشکر حسابی بکنم بابت زحماتشون.راستی جای دوستانی مثل خانم میرزاخانی و آقای درودیان هم خالی بود.انشاالله فارغ التحصیلی خودتون بهتر از امسال باشه.(نوه جان (آقای پدر بزرگ)ایشاالله فارغ التحصیلی خودتون زنده باشم بیام دست بزنم)

دموزین 1389/09/07 ساعت 12:05

خوش به حالشون.معلومه خیلی بهشون خوش گذشته.انگیزه پیدا کردم که بیشتر واحد بردارم تا زودتر فارغ التحصیل شم که واسه منم از این جشنا بگیرن!!!!

قهرمانی 1389/09/07 ساعت 13:16

خوب بودنش که بله،خیلی خوب بود.حسابی زحمت کشیده بودن.خودم یه چهار سالی تو اون دانگشاه بودم میدونم برگزاری همچین مراسمی اونم با دست خالی چقدر سخت بوده.همه بچه ها حسابی زحمت کشیده بودن.فقط جالب حضور کمرنگ آقایون در مراسم فارغ التحصیلیشون بود جوری که از بچه های ورودی 85 واحد دماوند فقط یکی تشریف آورده بودن.ایشاالله هر سال بهتر از سال قبل باشیه ما را هم دعوت کنید بیایم براتون دست بزنیم.

m.n 1389/09/07 ساعت 18:10

آره جشنه خوبی بودخیلی بچه ها زحمت کشیدن.بعضی از پسر ها اسم ننوشته بودن که بیان......

م 1389/09/07 ساعت 20:16

من اومد دیگه چی میخواید!!
آخه 85 پسران هنوز فارغ التحصیل نشدن
اون یه دونه هم 85 نبود بلکه یه ترم جایه دیگه خونده بود. 85 به این دانشگاه اومده بود.
گروه نوازندش یکنواخت شده بود و یه جورائی تکراری بود
تئاترش قشنگ بود
منم اون پسره بودم که لباس فارغ التحصیلی براش کوچیک بود و هی ازم عکس میگرفتند

ن 1389/09/07 ساعت 22:08

عجب پس اونی که استین لباسش کمی کوتاه بود شما بودید!!!!
اینکه بچه ها خیلی زحمت کشیده بودند جای شکی نیست ولی خانم مادر بزرگ فکر کنم اینکه فقط اینجا ازشون تشکر کنی کافی نباشه چون دوستانی که توی جشن مسئول بودند و توی این وبلاگ رفت و امد دارند خیلی کم اند (بیشتر اون دوستان مدیریت بودند)
ضمن اینکه نمیشه زحمات دوستان رو نادیده گرفت ولی ضفعهایی هم داشت .که امیدواریم با همکاری بیشتر و همیاری همه انجمن ها و گروه های انجمن بهتر و بهتر بشه.جای خیلی از دوستان هم خالی بود.

م 1389/09/08 ساعت 08:00

آره دیگه، همونیم که سوئی شرت زرشکی داشتم و قدم بلند بود و هی شربت میومدم میخوردم میرفتم
البته من رشتم مدیریته که غیره قانونی وارده وب شما میشم

قهرمانی 1389/09/09 ساعت 09:33

خانم" ن؟؟؟؟"من جای دیگه ای رو سراغ ندارم که ازشون تشکر کنم عزیزم.اگه شما میدونید به من هم بگین.

روابط عمومی 1389/09/10 ساعت 14:01

با عرض سلام.لطفا در صورت تمایل جهت شرکت در دوره آموزشی نرم افزار همکاران سیستم ,به آدرس سایت انجمن حسابداری مراجعه نمایید.www.eagroup.ir

دموزین 1389/09/11 ساعت 19:29

خیلی ممنون از دوستان روابط عمومی که هر از چند گاهی یه اطلاع رسانی کوچیکی توی وبلاگ هم دارن که ما هم بدونیم تو این دانشگاه چی می گذره!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد