(عشق به خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا)
در زمان حضرت سلیمان دو تا گنجشک یه گوشه ای نشسته بودند.
گنجشک نر به گنجشک ماده اظهار محبت می کرد. می گفت
تو محبوبه منی. تو همسر منی. دوستت دارم. عاشقتم.
چرا به من کم محبتی؟ چرا محلم نمیذاری؟
فکر کردی من کم قدرت دارم تو این عالم عیال؟
من اگه بخوام می تونم با نوک منقارم تخت و تاج سلیمان رو بردارم بندازم تو دریا.
باد که مسخر سلیمان بود پیام رو به گوش سلیمان رسوند.
حضرت تبسمی کرد و فرمود اون گنجشک ها رو بیارید پیش من.
آوردند.سلیمان به گنجشک نر گفت خوب ادعاتو اجرا کن بینم.
گفت من چنین قدرتی ندارم.
سلیمان گفت پس الان به همسرت گفتی؟
گفت خوب شوهر گاهی جلو همسرش کلاس میاد یه خالی ای می بنده.
عاشق که ملامت نمیشه. من عاشقم.
یه چی گفتم ولی یا نبی الله واقعا دوسش دارم. این به ما محل نمیذاره.
حضرت به گنجشک ماده گفت اینکه به تو اظهار محبت میکنه چرا محلش نمیدی؟
گفت یا نبی الله چون دروغ میگه هم منو دوست داره هم یه گنجشک دیگه رو.
مگه تو یک دل چند تا محبت جا میگیره؟
این کلام در دل جناب سلیمان چنان اثری گذاشت که تا چهل روز گریه می کرد
و فقط یک دعا می کرد. می گفت:
الهی دل سلیمان رو از محبت غیر خودت خالی کن.
سلام بچه ها...............در مورده این مطلبی که گذاشتم خواهشن فکره بد نکنید!!!!!!!!!!به نظره خودم خیلی مطلبه قشنگی بود,امیدوارم شما هم خوشتون بیاد..........!!!!!!!!!!
بریم فیلم سلیمون نبی رو ببینیم.
خیلی بی مزه
دیگه داستان برای بچه کوچولوهارو که اینجا نمیذارن
متاسفم برای دانشجوهامون که فکرشون کجاست
برو فکره نون باش که خربزه آبه
شما فکر نون هستی برای بقیه کافیه.......
اتفاقا جالب بود.از همین داستان به قول شما بچگانه میشه درس گرفت.
سلام..........درسته این داستان به نظره بعضی از دوستان بچگونست,ولی من این داستانو فقط به خاطره نکته آخرش گذاشتم!!!!!!!!!در هر صورت اگه بچگونه بود شما منو ببخش!!!!از آدمه مبتدی نباید توقعه چندانی داشت دیگه!!!!!!!!!!!
ستاره خانم شما که از همه مطالبی که تو وب میذارند دفاع میکنی!!!
زبل خان میخوای برایه توام نون بگیرم
تو چرا ناراحت میشی. همیشه درست صحبت کن
چون اصلا به توام مربوط نمیشه
شما هم دنباله خربزت باش. خودتو نخوده هر آشیم نکن
من انتقاد کردم خوده نویسنده مطلب میتونه جوابمو بده
که داد
ممنون آقا مسلم
چرا دیگه خداییش قشنگ بود!واقعا این داستانک ها خیلی قشنگه.موفق باشید.
راستی درمورد فیلم سلیمان نبی هم بگم که با دیدن تبلیغاتش فهمیدم که بیشتر با ژانر علمی تخیلی طرفیم تا تاریخی!من که فکر نکنم اصلا چیز جالبی باشه!چرا الکی تبلیغات می کنید؟!
الکی حرص نخور عزیزم.به من خیلی مربوطه.ربطشو وقتی دیدمت برات قشنگ توضیح میدهم جوجوی من.
جالب بود
من جوجویه توام!!!!!!
میخوای منو ببینی!!؟
یعنی میخوای منو بزنی؟ وای چه خطرناک
نمیشه نبینی توضیح بدی؟
نه نمیشه جوجو اردک زشت....... :-)
چرا بعضی از دوستان اینجارو با یه جای دیگه اشتباه گرفتن؟!انقدر نزاکتتونو به رخ هم نکشید خواهشا!!!!
خب اسم یه کارتونه دیگه..... خوبه بگم سوباسا یا بگم کاکرو... یوگی چطوره؟
راستی من دیروز خیلی به این داستان فکر کردم و به نظرم اومد که با این که قشنگه اما یه کم دور از واقعیته!کی گفته تو یه دل بیشتر از یه محبت جا نمیشه؟!هر کسی فکر کنه می بینه خیلیا دور و برش هستن که حاضره حتی جونش رو هم براشون بده!اعم از فامیل و غیر فامیل.
توروخدا هم نگید که اینم یه نوع دوست داشتن خداست و... چون به دلم که رجوع می کنم احساس می کنم این حرفا خیلی دور از واقعیته و بیشتر حالت توجیهی داره!!!
آفرین بر تو ای فرزند که تفکر کردی !
حالا می خوام کمی این موضوع رو موشکافی کنم ! و این سوالی رو که ایجاد شده رو از نظر یک شخصیت برجسته برات تبیین کنم !
جونم براتون بگه که ملاصدرا عشق یا همون محبت رو به دو دسته تقسیم میکنه :
1.عشق حقیقی 2. عشق مجازی
عشق حقیقی همان عشق به خداوند و صفات و افعال او میباشد.
او همچنین عشق مجازی را به دو دسته تقسیم میکند:
1.عشق حیوانی 2.عشق نفسانی
از نظر او سر منشاء عشق حیوانی ؛ شهوات انسان است که انسان در پی لذتهای حیوانی و ارضای تمایلات و خواسته های خود است.در این نوع عشق "من" مهم است یعنی اینکه من به وصال معشوق برسم تا از او لذتهای مورد نظر را ببرم.این عشق مانند آتشی است که به سرعت و پس از وصال خاموش میشود.
و اما عشق نفسانی ؛ که عشقی است خالص و دور از شهوت و منفعت طلبی که بسیار ارزشمند و در راستای عشق به خداوند یا همان عشق حقیقی است مانند عشق به پدر و مادر ، عشق به دوستان ، عشق به همسر و ...!
پس با این حساب عشق به خدا که عشق حقیقی است و جای خود دارد و عشق و محبت به دوستان و اطرافیان هم که عشق نفسانی اسن میتواند بیش از یکی باشد.
به نظرم من هم میتوان محبت هر کسی در قبل ادمی جایگاه خاص خود را دارد و نیازی نیست اگه به یکی محبت داری مهر دیگری را بیرون کنی .لازم نیست فقط میزان این محبت است که به یکی کمتر و نسبت به دیگری بیشتر است.
چی بگیم والله!!!!!ما که کاملا توجیه شدیم!!!!!!!!
ممنون از توضیحاتتون پدربزرگ.حالا تکلیف این داستان قشنگ با این توضیحات چی میشه؟!