کــــافــــه حـســـــــابداران

بســــم الـلــــه الـرحــمن الـرحیــــــــــــــــــــمـــ.......... . . .

کــــافــــه حـســـــــابداران

بســــم الـلــــه الـرحــمن الـرحیــــــــــــــــــــمـــ.......... . . .

شب قدر




شهادت مظلومانه مولای متقیان حضرت علی(ع)را به پیشگاه حضرت ولی عصر(ع)

وعموم شیعیان جهان تسلیت می گوییم.



محراب کوفه امشب در موج خون نشسته

یا عرش کبریا را سقف و ستون شکسته

سجاده گشته رنگین از خون سرور دین

یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین

از تیغ کینه امشب فرقی دو نیم گردید

رفت آن یتیم پرور، عالم یتیم گردید

دیگر نوای تکبیر از کوفه بر نیامد

نان آور یتیمان دیگر ز در نیامد

غمخوار دردمندان امشب شهید گردید

امشب جهان ز فیض حق ناامید گردید

تنها نه خون به محراب از فرق مرتضی ریخت

امشب شرنگ بیداد در کام مجتبی ریخت

امشب به کوفه بذر کفر و ضلال کِشتند

مرغان کربلا را امشب به خون کشیدند

تیغ نفاق امشب بر فرق وحدت آمد

امشب به نام سجاد خط اسارت آمد

امشب به محو خادم، خائن دلیر گردید

آری برادر امشب زینب اسیر گردید

باب عدالت امشب مسدود شد بر انسان

امشب بنای وحدت در کوفه گشت ویران

امشب جهان ز فیض حق ناامید گردید

امشب بنام قرآن، قرآن شهید گردید

سجاده گشته رنگین از خون سرور دین

یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین

 

                                                                                               "حمید سبزواری"

نظرات 58 + ارسال نظر
نوشین 1389/06/13 ساعت 16:55

خدا گفته وسیله و من فکر میکنم منظور هر کسیه که پیش خدا ابرو داره و شخصیت ویژه ای داره مثل امامان .پیامبران .ادمهای بزرگ مثل اقای نخودکی و ...که خداوند توجه خاصی بهشون داره به نظرم تنها لازم نیست امام باشه ولی همه امامان میتونند وسیله باشند.
نمیدونم تونستم منظور رو برسونم یا نه

سامان 1389/06/13 ساعت 17:25

اما به نظر من حتما شخص نباید مسلمان باشه تا بهشت بره........ راستی تاحالا فکر کردین که مرگ و برزخ برای ادیان دیگه چطوره؟چرا تو اسلام مرگ ترسناکه حتی برای انسانهای بزرگ اما تو ادیان دیگه مرگ رو به این وحشتناکی ندیدم...... مثلا همین نکیر و منکر یا فشار قبر.......... راستش من که خیلی میترسم.....

دموزین 1389/06/13 ساعت 19:10

اتفاقا به نظر من توی اسلام َواقعیَ مرگ وحشتناک نیست!مشکل اینجاست که اکثر مارو از بچگی توی مدرسه از خدا و مرگ ترسوندن!وگرنه اگه دقت کنین توی قرآن هم هر سوره ای با بسم الله الرحمن الرحیم شروع میشه.که یه جور یادآوری مهربونی و بخشندگی خداست.خیلی هم روایت داریم که تو اون دنیا خدا خیلی از گناه هارو می بخشه و فقط درباره حق الناس خیلی سخت گیری می کنه.به نظر من این دنیا وحشتناک تره چون توی اون دنیا آدم با خدایی طرفه که عادل و مهربونه اما توی این دنیا آدم دوست داره از دست بعضی از آدما سر به بیابون بذاره!!!

دموزین 1389/06/13 ساعت 19:12

دیدم یه شعری از قیصر امین پور هست که خیلی به این حال و هوا نزدیکه گفتم بنویسم همگی با هم فیض ببریم!!!


پیش از اینها فکر می کردم خدا
خانه ای دارد کنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج وبلور
بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق کوچکی از تاج او
هر ستاره، پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، کهکشان

رعد وبرق شب، طنین خنده اش
سیل وطوفان، نعره توفنده اش

دکمه ی پیراهن او، آفتا ب
برق تیغ خنجر او ماهتاب

هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان،دور از زمین

بود، اما در میان ما نبود
مهربان وساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت

هر چه می پرسیدم، ازخود، ازخدا
از زمین، از آسمان، از ابرها

زود می گفتند : این کار خداست
پرس وجو از کار او کاری خداست

هرچه می پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است

تا ببندی چشم، کورت می کند
تا شدی نزدیک، دورت می کند

کج گشودی دست، سنگت می کند
کج نهادی پای، لنگت می کند

با همین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم، خواب دیو وغول بود

خواب می دیدم که غرق آتشم
در دهان اژدهای سرکشم

در دهان اژدهای خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعره هایم، بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا ...

نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می کردم، همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود

مثل تمرین حساب وهندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تکلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود

...

تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یک سفر

در میان راه، در یک روستا
خانه ای دیدم، خوب وآشنا

زود پرسیدم : پدر، اینجا کجاست ؟
گفت، اینجا خانه ی خوب خداست!

گفت : اینجا می شود یک لحضه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

با وضویی، دست و رویی تازه کرد
با دل خود، گفتگویی تازه کرد

گفتمش، پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست ؟ اینجا، در زمین ؟

گفت : آری، خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست

مهربان وساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی

خشم، نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است

دوستی را دوست، معنی می دهد
قهر هم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با دوست معنی می دهد

هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است...

...

تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان وآشناست

دوستی، از من به من نزدیک تر
از رگ گردن به من نزدیک تر

آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد

آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود

می توانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاک وبی ریا

می توان با این خدا پرواز کرد
سفره ی دل را برایش باز کرد

می توان درباره ی گل حرف زد
صاف وساده، مثل بلبل حرف زد

چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت

می توان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد

می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند

می توان مثل علفها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان درباره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان وآشنا :
"پیش از اینها فکر می کردم خدا ..."

m.n 1389/06/13 ساعت 21:29

بد نبود.جالب بود.اصلا خیلی خوب بود.

سمیرا 1389/06/13 ساعت 21:53

آیه 159 سوره انعام خداوند به حضرت رسول میفرماید:

"کسانی که دینشان را فرقه فرقه کردند و بصورت گروه هائی در آمدند تو رابطه‌ای با آنها نداری. کار آنها با خداست."

خداوند در آیه های 6 تا 8 سوره ملک میفرماید:

"افرادی که منکر خداوندشان شدند عذاب جهنم را در پیش دارند.جهنم بد جائی است وقتی در آن بیفتند صدای دلخراش آن را در حالی که میجوشد میشنوند نزدیک است جهنم از شدت خشم منفجر شود. هر گاه دسته‌ای در آن افکنده شوند، نگهبانان جهنم از آنها می‌ پرسند، آیا پیغمبری که شما را از عذاب خدا بر حذر دارد برای شما نیامد؟"
بعضی ها در آن روز به نگهبانان جهنم جواب میدهند، چرا آمد و کتابی بسیار ساده و قابل فهم از دستورات خداوندمان برای ما آورد، ولی ما تصمیم گرفتیم آن کتاب را کنار بگذاریم و تسلیم دستورات عده ای دکاندار مذهبی، بی ‌اطلاع از کتاب الهی که دین را وسیله کسب معاش و تأمین مخارج زندگی خود کرده‌اند باشیم و از آنها پیروی کنیم.



سامان 1389/06/14 ساعت 11:50

پس بسی جای امیدواریست........

هانی 1389/06/14 ساعت 12:31

سمیرا خانم خیلی خوب بود.باز هم از این ایه ها در وب قرار بدین.از شما متشکرم

دموزین 1389/06/14 ساعت 13:49

می خواستم بدینوسیله ابراز همدردی کنم با ! .من فکر می کنم هر کی که دانشجوی این دانشگاه میشه در طول تحصیل حدود ۲۰سال از عمرش کم میشه!!!

m.n 1389/06/14 ساعت 14:07

ای بابا.......این خانوم دموزینم که همش استرس وارد میکنه!!!!!!!!!!!هنوز سایتتون مشکل داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دموزین 1389/06/14 ساعت 14:40

من استرس وارد نمی کنم.دانشگاه عزیزمونه که باعث پیری زودرس ما شده!این سایت آموزش سرتا پا مشکله!از این خنده م می گیره که نوشته جهت رفاه حال ما این برنامه هارو پیاده کردن اما من هرچی فکر می کنم می بینم ترم های پیش رفاه حالمون بیشتر بود!!!!

m.n 1389/06/14 ساعت 15:01

عیب نداره.دانشگاه سطحه بالا این مشکلاتم داره دیگه!!!!!!!!اینا فقط به فکره ماهستند.اصلا از مشکلاته ما شبا خوابشون نمیبره!!!!!!!!!!!!!اان شا......درست میشه................

saman 1389/06/14 ساعت 17:17

به امید خدا ما داریم انسان میفرستیم فضا این حرفا چیه........ ما با سرعت کوالا( اااا ببخشید نور) در حال پیشرفتیم.......

:) 1389/06/14 ساعت 23:03

بچه ها کسی با استاد صدیقی کلاس صنعتی داشته؟ خوبه باهاش برداریم؟ استاد بوستانی چی؟ آخه من زخم خوردم نباید ریسک کنم اگه راهنماییم کنید ممنون می شم

[ بدون نام ] 1389/06/14 ساعت 23:39

با بوستانی خوبه

:) 1389/06/15 ساعت 00:01

مرسی از راهنماییت

سمیرا 1389/06/15 ساعت 01:36

خواهش می کنم هانی خانم

سامان 1389/06/15 ساعت 12:06

من با کدوم استاد بردام؟!!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد